تایر و آنچه نمی دانید

  • ۰
  • ۰

زن بگیر!

توی صف بربری به محسن میگم «زن بگیر.». میگه «عمراً». میگم «لااقل بگو نه! چرا میگی عمراً؟ عمراً خیلی کلمه‌ی سنگینی‌ـه.» میگه «بارِ ازدواج هم همینطور. من می‌خوام توی رفاه باشم و خودم تنهایی اوکی‌ ام، نمی‌خوام با اضافه کردنِ دو سه نفر باعث بشم سه چهار نفر به سختی زندگی کنن. دوس دارم بچه‌هام یا راحت بزرگ شن یا اصلاً نباشن.» گفتم «اگه ازدواج کنی باعث نمی‌شه سعی کنی بیشتر پول دربیاری و از ظرفیتی که جفتمون می‌دونیم داری استفاده کنی؟» گفت «چرا می‌تونم ولی نمی‌خوام. اونوقت اَلواتی و خوش گذروندن با رفیقامو باید بذارم کنار.». گفتم «خب به انتخابت احترام می‌ذارم. ولی ازدواج فقط بُعد مادی نداره. اگه زنت خوب باشه آرامشی که وارد زندگیت می‌کنه با هیچی جایگزین نمیشه.». گفت «قبول دارم نوید.» گفتم «برای من واژه‌ی دلگرم‌کننده یعنی یه دختره رو دوسش داشته باشم و اونم همینطور. واسش مهم باشه من حالم چطوره و چی می‌خورم و چی می‌پوشم.‌» میگه «قبول دارم نوید.» یه سه‌کامِ محکم گرفت و به سمتِ خدا فوت کرد. پیرمردهای توی صف حرف زدنمون رو گوش می‌کنن.

 

نوید خوشنام

  • ۰۳/۱۲/۱۲
  • جمال جمالی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی